حسن مرادی- سیاست «نه شرقی، نه غربی» یکی از اصول بنیادین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون بوده است.
این سیاست، که بر پایه استقلال ملی، مقابله با سلطهپذیری و رد هرگونه وابستگی به قدرتهای جهانی شکل گرفته، نه تنها مبنای گفتمان امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بوده، بلکه بهعنوان شاخصی از هویت و استقلال سیاسی ایران در نظام بینالملل شناخته میشود. با توجه به تحولات ژئوپلتیک جهان، تغییر آرایش قدرتها و افزایش تلاش قدرتهای جهانی برای نفوذ در کشورهای مستقل، ضرورت بازخوانی، حفظ و تحکیم این سیاست بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
بررسی مفهومی و تاریخی
سیاست «نه شرقی، نه غربی» پاسخی بود به دوگانهسازی بلوک شرق (به رهبری شوروی سابق) و بلوک غرب (به رهبری ایالات متحده) در دوران جنگ سرد. ایرانِ پس از انقلاب، با تجربهی تلخ وابستگی به آمریکا در دوران پهلوی، خواهان رهایی از هرگونه سلطه خارجی شد. رهبران انقلاب اسلامی معتقد بودند که توسعه ملی، عزت ملت و تحقق عدالت بدون استقلال ممکن نیست. از اینرو، ضمن نفی سلطه آمریکا، از گرایش به بلوک شرق نیز پرهیز شد؛ چرا که هر دو را ناقض استقلال ملی میدانستند.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در اصول مرتبط با سیاست خارجی (از جمله اصل ۱۵۲)، بهصراحت به لزوم حفظ استقلال و رد سلطهگری و سلطهپذیری اشاره شده است. این اصل، نه یک شعار مقطعی، بلکه یک راهبرد کلان و دائمی است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در سطوح مختلف راهبری میکند.
تحولات جهانی و چالشهای جدید
با فروپاشی شوروی و ظهور چین بهعنوان یک قدرت نوظهور جهانی، نظم دو قطبی جای خود را به نظم چندقطبی داده است. در این شرایط، برخی تحلیلگران با سادهسازی ماجرا، تلاش دارند تا جمهوری اسلامی را در جبههی قدرتهای شرقی از جمله چین و روسیه معرفی کنند. این در حالی است که سیاست اصولی جمهوری اسلامی، نه پذیرش سلطه آمریکا و نه تابعیت از قدرتهای شرقی بوده است. تعامل سازنده و متوازن با کشورها، تفاوت ماهوی با وابستگی سیاسی و اقتصادی دارد.
سیاست نه شرقی، نه غربی، الزاماً به معنای انزواطلبی نیست، بلکه تکیه بر اصول استقلال، عزت و مصلحت در تعاملات بینالمللی است. در این چارچوب، ایران میتواند با هر کشوری که احترام متقابل را رعایت کرده و به استقلال ایران تعرض نکند، رابطه داشته باشد. امضای توافقنامهها با چین و روسیه، اگر در چارچوب منافع ملی و بدون وابستگی تنظیم شود، منافاتی با این سیاست ندارد.
لزوم بازتعریف و تحکیم راهبرد در شرایط کنونی
در شرایطی که قدرتهای جهانی به دنبال شکلدهی به نظم نوین جهانی هستند و منطقهی غرب آسیا همچنان در کانون رقابتهای ژئوپلتیکی قرار دارد، سیاست نه شرقی، نه غربی باید با درایت، بازتعریف و تحکیم شود. چند نکته راهبردی در این زمینه حائز اهمیت است:
-
مراقبت از وابستگیهای اقتصادی پنهان: امضای قراردادهای راهبردی با قدرتهای بزرگ نباید به ایجاد وابستگی بلندمدت اقتصادی منجر شود. اقتصاد مقاومتی، تقویت تولید داخلی و تنوعبخشی به شرکای تجاری، ابزارهای حفظ استقلال اقتصادی هستند.
-
تبیین رسانهای و دیپلماسی عمومی: دشمنان جمهوری اسلامی تلاش دارند تا نزد افکار عمومی، ایران را به عنوان «متحد بیچونوچرای شرق» معرفی کنند. تبیین صحیح سیاست نه شرقی، نه غربی در رسانهها و از سوی مسئولان، نقش مهمی در مقابله با این فضاسازی دارد.
-
دیپلماسی فعال منطقهای: تقویت روابط با کشورهای مستقل، بهویژه همسایگان، و ایفای نقش متوازن در معادلات منطقهای، به منزله تحقق عملی سیاست استقلالمحور جمهوری اسلامی است.
-
نهادینهسازی در گفتمان نخبگان و سیاستگذاران: سیاست نه شرقی، نه غربی نباید بهعنوان یک شعار صرف در مناسبتها باقی بماند، بلکه باید در تصمیمسازیها، قراردادها، سیاستگذاریهای کلان و آموزشهای نخبگان سیاسی بهصورت کاربردی نهادینه شود.
نتیجهگیری
سیاست «نه شرقی، نه غربی» از ستونهای هویتی و راهبردی جمهوری اسلامی ایران بهشمار میرود؛ سیاستی که با هدف صیانت از استقلال، عزت ملی و مقابله با هرگونه سلطه خارجی طراحی شده و همچنان در محیط پیچیده و چندوجهی کنونی، کارآمد و ضروری است. آنچه اهمیت دارد، حفظ این راهبرد در قالبی عقلانی، منسجم و منطبق بر تحولات جهانی است؛ بهگونهای که ایران بتواند ضمن حفظ استقلال خود، در تعاملات جهانی نیز نقشآفرینی فعال و مؤثری داشته باشد.